با یاد دوست
گرفته است صدایت ولی رساست هنوز
اذان ماست هنوز و نماز ماست هنوز
فدای درد تو گردم! بخوان به خاطر ما
که دردمند تو را این صدا شفاست هنوز
دوباره شنگی «آهنگ دیگر» ت شده ام
که بی مبالغه سرفصل تازه هاست هنوز
سپید و وحشی و مغرور _ شعر یعنی این
که ورد حافظه شهر و روستاست هنوز
تو «آتشی» و چراغ من از تو شعله ور است
نه من، که روشنی نسلم از شماست هنوز
«فقط صداست که باقی ست». گفت و باقی ماند
صدای توست که مصداق آن صداست _ هنوز
چقدر قافیه صف بسته و یکی که تو را
شناسه ای بشود _ باز کیمیاست هنوز
محمد علی بهمنی
-----------------------------------------------------------------------
پ.ن.1. امیدوار بودم 31 مردادماه روز قشنگتری باشد ... خیلی زیباتر ... اما نشد ...
پ.ن.2. باز جای شکرش باقیست که در این سیکل جدید "ضد حال" خوردن من، حداقل 31 مردادم به دیدار محمد علی بهمنی ختم شد!
پ.ن.3. دست کم می توانم این دو پ.ن. را تلفیق کنم و به بهانه ی 31 مرداد غزل استاد را از جانب خودم هم تقدیم به موذن اردبیلی کنم!
پ.ن.4. لطفا به صمیمیت و سادگی صاحب اثر بخونید.
پ.ن.5. روز مسجد مبارک!